سفارش تبلیغ
صبا ویژن



عدل الهی - هم اندیشان

   

آقای کمالی: یک حدیث از پیامبر اکرم دیدم که بی مناسبت نیست برایتان بخوانم: تعجب می کنم از مومنی که از بیماری در اه و فغان است. اگر مومن بداند چه نعمتی به او داده شده هرگز دوست ندارد بهبود یابد.

در مورد توان خدا بر کار غیر عدل می شود اینطور سوال کرد که آیا کسی که از چراغ قرمز رد نمی شود توانایی ندارد؟ مسلماً چرا، توانایی دارد اما به خاطر احترام به قانون و عدل رد نمیشود. نباید توانایی و عدالت را با هم مخلوط کنیم. خداوند تواناییش را در جایی که خلاف عدل است انجام نمیدهد.
حالا این که چرا مصیبت به ما وارد شد و سوال از اراده خدا و عدل او باید نگاهمان را عوض کنیم. در عاشورا عینکی بر چشم حضرت زینب است که در هوشیاری کامل میگوید مارایت الا جمیلا! ایشان به درجه ای از یقین رسیده اند که عدل و حکمت و توحید را قبول دارند، در هنگام شهادت عزیزانش اشک هم میریزد اما در کنارش با سخنرانی اش در شام مجلس را بهم میریزد. من می گویم باید صبور بود و خم به ابرو نیاورد.

آقای شیرعلی: مگر میشود کسی عزیزی رو از دست بدهد و  گریه نکند؟

حاج آقا: جدایی سخت است حتی اگر بداند طرفی که فوت کرده به بهشت میرود. انسان کانون عاطفه است، تنها میزان تحملها متفاوت است.

آقای کمالی: غیر ممکن است انسان انسان باشد و در مقابل مسائل اشک نریزد. اگر نباشد مشکل است.اما گاهی اشک تو را بالا میبرد و گاهی برعکس!

حاج آقا: خیلی وقتها به خدا علم داریم اما ته دلمون باز گناه میکنیم. علم و عمل التزامی ندارند. خدا آموزی علم توحید است و خدا انگیزی باور خداست...

خب اینها مباحث متفرقه ما .. و اما برگردیم به بحث خودمان یعنی عدل الهی

عدل را 4 مدل تعریف کرده اند:

1-      تساوی : که مردود است

2-      هر چیزی در جای خودش قرار داشته باشد (تعریف لغوی)

3-      ظلم نکردن: به هر کسی اندازه حقوقش،حق بدهی. این تعریف ضمن اینکه در مورد خداوند قبول است اما شهید مطهری تعریف دیگری دارد:

4-      به هر چیزی به اندازه ظرفیتش عطا شود و چیزی که ظرفیتی دارد ازش دریغ ننشود.

حالا سوال اینجاست؟ چرا ظرفیت ها فرق میکند؟ چرا یکی سیاه است و یکی سفید؟

آقای شیرعلی: عدل، مهندسی صحیح است. اما علی میفرمایند،عدل وضع اشیا در موضع خودشان است.ظرفیت را چه کسی میدهد؟ ظرفیت یعنی چی؟و اینکه آیا عدل را باید در زمینه اسلام بحث کرد یا میشود مجزا هم بحث کرد؟

آقای کمالی: اثبات توحید ربطی به دین ندارد. اسلام آمده است که مجموعه مسائل را در یک شابلون به ما بدهد. بعضی جاها اختیار داری که انجام بدهی یا نه. خدا تمام رفتارهای تو را با شابلون اندازه گیری میکند. تو اول باید اصول دین را درست کنی تا وارد اخلاقیات بشی.

حاج آقا: مسائل عدل و عدالت ریشه ش در توحید است. اگر به توحید با آن ویژگی ها که گفتیم مخصوصا توحید صفاتی اعتقاد داشته باشی باید عدل را قبول داشته باشی. خیر و شر از مباحث اصولی عدل است و از انجا خیلی ها به دو خدایی میرسند؛ خدای خوبی ها وخدای بدی ها. بحث عدل ریشه در خداشناسی دارد. بنابراین یک ماتریالیست به دنبال اثبات عدل نیست. انها به دنبال این هستند که بر اساس شناختشون از طبیعت برای رفتارهاشون چارچوب درست کنند و جبر طبیعت را بپذیرند.

 



نویسنده » هم اندیشان » ساعت 7:0 عصر روز شنبه 87 آذر 16

در ابتدای جلسه پس از بحث اجمالی از عدل، رشته س سخن به دعا رفت و اینکه آیا دعا موافق عدل است یا مخالف عدل؟ در ضمن سوالاتی جالب پیرامون دعا مطرح شد که قرار شد بعد از بحث اولیه در باره ی عدل، این موضوع را نیز مورد گفتگو قرار بدهیم.
حاج آقا واحدی: اگر عدل را بفهمیم دعا را هم می فهمیم. الدعا یرد القضا یعنی دعا قضا را تغییر می دهد.اینها مباحثی است که باید در ذیل عدل بحث شود. اما در اصل خداوند به هر کسی اندازه ظرفیتش می دهد. معنای عدل همین است.
در جلسه پیش که مطالبش اینجا درج نشد گفتیم که معنای عدل این نیست که خدا به هرکس به اندازه حقوقش بدهد چرا که بنده که بر خدا و مخلوق که بر خالق حقی ندارد. معنای عدل را چنین گفتیم که به هرکس به اندازه ی استحقاقش برای رسیدن به کمال بدهد و هیچ موجودی را از میزان استحقاق و ظرفیتش محروم نکند و کم ندهد.
اما اینجا می خواهیم به این سوال که سوال همه ی بچه ها و همه مردم است بپردازیم که چرا تفاوت در موجودات هست که بخواهد ظرفیت هایشان متفاوت باشد که لازم باشد به یکی بیشتر و به یکی کمتر برسد؟ سوال دوم این است که این همه آفات و شرور برای چیست؟ چرا زلزله؟ چرا طوفان؟ چرا برق گرفتگی؟ چرا یک بچه باید ناقص به دنیا بیاید؟ چرا یکی باید در اول جوانی بمیرد و دیگری تا 90 سالگی عمر کند؟ چرا من باید سرطان بگیرم؟ و هزاران چرای دیگر...
جواب گوناگونی مخلوقات به توحید بر می گردد. وقتی می گوییم خدایی هست که صفتش این است که حکیم و عادل است. حکمتش ایجاب می کند که آفریده هایش خیر باشند و هستی بر اساس یک نظام حکیمانه آفریده شده باشد. نظام حکیمانه این نیست که الکی و بی انضباط باشد و باید بر اساس قواعدی وجود پیدا کند.   عدلش هم ایجاب می کند که به هر مخلوقی به اندازه استحقاق و ظرفیت رسیدن به کمال عطا کند. اما باید جهان را در یک نگاه دید. اصل به هم پیوستگی جهان یکی از اصول فلسفی است که همیشه مد نظر فیلسوفان بوده است از ارسطو گرفته تا ابن سینا، از فلاسفه ی شرق گرفته تا غربی ها، همه و همه به این مطلب اشاره داشته و توجه کرده اند که نمی توان به پدیده های دنیا به صورت جزئی و تک تک نگاه کرد. دنیا تابع نظام علت و معلول هاست. دنیا در واقع، یک زنجیره ی به هم پیوسته است که در تحلیل آن نمی توان به یک حلقه جدا از زنجیره و بدون توجه به حلقه های دیگر و تاثیر و تأثر آن ها بر یکدیگر نگاه کرد. دنیا مثال یک تابلوی نقاشی است که مجموعه ی آن یک مفهوم یا یک اثر را پدید می آورد. مثل نظام حاکم بر اعداد یا حروف است. آیا در یک تابلوی نقاشی می توانی بگویی چرا نقاش اینجا از رنگ سیاه استفاده کرده؟ چرا این نقاش رعایت عدل را نکرده و از همه رنگها به طور یکسان استفاده نکرده است؟ آیا می توان گفت چرا «الف» راست است و «ج» کج؟ در این زنجیره، هر کسی باید نقش خودش را داشته باشد تا در کنار هم جذابیت داشته باشد. اگر همیشه خورشید در آسمان باشد زندگی دیگر تلالوئی ندارد!
در این مجموعه ما خیلی سطحی نگاه می کنیم. اطلاعات ما نسبت به جهان واقعاً ریز است! باران می آید سقف شما چکه می کند و شما ناراحت می شوید اما همسایه دارد از خدا تشکر می کند که باران باریده است.. این خلاف عدل نیست زیرا باران معلول یک اثر طبیعی است که اگر نبارد خلاف نظام حکیمانه ی هستی است و اگر ببارد و از سقف شما که مشکل دارد نفوذ نکند باز هم خلاف همان نظام است...
آنچه مسلم است این است که باید به هستی به شکل یک موجود یک پارچه نگاه کنیم.
بنابراین تفاوت ها خلاف عدل نیست و به عبارت دیگر تفاوت هست اما تبعیض نیست.
اما مسأله ی آفات و شرور.. خیلی ها معتقدند شر وجود ندارد. فقر عبارت از نبود ثروت است. بی سوادی نبود سواد. مرگ نبود زندگی و ...
در این زمینه هفته ی آینده بیشتر بحث می کنیم...



نویسنده » هم اندیشان » ساعت 7:0 عصر روز شنبه 87 آذر 9

با عرض پوزش از همه ی دوستان به دلیل تاخیر در به روز رسانی سایت طی هفته های اخیر، ان شاءلله از این هفته مانند قبل آپ دیت خواهد شد و جلسات گذشته به سایت اضافه می شود.

حاج آقا واحدی: غیر از دو جلسه گذشته که مباحث متفرقه داشتیم در مورد جبر و اختیار و قضا و قدر صحبت کردیم. البته قبلا هم گفتم که این مباحث از نظر علم کلام در مبجث عدل گنجانیده شده است اما از نظر منطقی بر آن مقدم است. به خاطر همین ما ابتدا در آن زمینه صحبت کردیم و حالا از امروز به بحث عدل می پردازیم.

عدل به دو معنی است:
1- قرار دادن هرچیز در موضع واقعی خودش. یعنی موزون بودن و متعادل بودن. این معنی بیشتر در نظام آفرینش و نظم و انضباط حاکم برآن مطابقت دارد.
2- هرچیزی را به اندازه ی استحقاق و ظرفیتش عطا کردن. معنای دیگر این سخن همان رعایت حقوق افراد است. نقطه ی مقابل این معنی ظلم است. یعنی اگر حق کسی را ادا نکنیم و آن را به دیگری که استحقاقش را ندارد بدهیم، ظلم یا خلاف عدل است.
ملاحظه می شود که این مفهوم با مفهوم مساوات تفاوتی آشکار و گاهی تعارضی روشن دارد. مساوات یعنی همه را به یک چشم دیدن و به هرکس با هر ظرفیتی به یک سهم نگاه کردن. مثل اینکه به تمام بچه های یک کلاس نمره ی یکسان بدهیم. مطمئناً این معنی نه تنها با عدل منافات دارد که حتی به نوعی ظلم است و نقطه ی مقابل عدل قرار می گیرد.  

چرا عدل که تنها یک صفت الهی است در ردیف اصول دین قرار گرفته است؟ چرا علم خدا، رحمت خدا، رازقیت خدا و ... سایر صفت های وی در اصول دین قرار نگرفته است؟

دلیل اول: عدل از صفاتی است که سایر صفات الهی به نوعی بر آن منطبق می شوند. علم، قدرت، رحمت، حکمت و همه ی این صفات به عدل برمی گردند. زیرا عدالت به معنای وسیع کلمه همان قرار دادن اشیاء در جایگاه و موضع حقیقی خویش است. علاوه برآن حتی اصول دیگری مثل نبوت، امامت و حتی معاد هم به همین اصل و ضرورت عدل الهی برمی گردد.

دلیل دوم: ما قبلا هم در باره ی فرقه های کلامی اشعری و معتزله صحبت کرده ایم. در این مجال نیز اختلافاتی بین اعتقادات آنها وجود دارد. معتزله می گویند عقل کار بد از خوب را تشخیص می دهد. عقل خوب بودن عدل را می فهمد. خداوند کار غیر خوب انجام نمی دهد. بنابراین خداوند باید بر مبنای عدل رفتار کند و کار غیر عادلانه از خداوند سر نمی زند. اما در مقابل، اشعری ها معتقدند که ما نمی توانیم برای خدا تعیین تکلیف کنیم که خدا باید بر مبنای عدل عمل کند. نمی توان برای خدا خط کش گذاشت تا خدا به مقتضای آن عمل کند. بلکه این خداست که عدل را برای ما تعریف می کند. یعنی هرکاری خدا انجام بدهد عدل است حتی اگر مومنان را به جهنم ببرد و گناه کاران را به بهشت.
نظر شیعه در این مقوله مانند نظر معتزله است. این اختلافات باعث شد که معتزله و شیعه تحت عنوان عدلیه معروف شوند و برای اینکه خود را از صف اشاعره و اهل حدیث جدا کنند عدل را در شمار اصول خود قرار دادند. البته بعدها شیعه موضوع امامت را نیز در زمره ی اصول اعتقادی خود قرار داد که از معتزله هم قابل تمییز و تشخیص باشد.

آقای بهشتی: یک سوالی که مدت هاست برای من مطرح است و شاید الان خیلی ربطی به بحث ندارد اما حالا که سخن به اینجا رسید آن را مطرح می کنم. وهابی ها و سلفی ها که عمدتاً اشعری هستند، کشتن شیعیان را لازم و آن را موجب بهشت می دانند. از آیت الله وحید پرسیده اند که آیا می توان مقابله به مثل کرد یا خیر؟! جواب ایشان این بوده است که چون مسلمانند نه! حالا سوال اینجاست، وقتی آنها عدل را به این معنی قبول ندارند معنایش این است که توحید و خداشناسی شان هم  مشکل دارد و مسلمان بودن انها زیر سوال می رود!
زیرا خدای منهای عدل با بت پرستی تفاوتی ندارد. وقتی عدل از خدا گرفته شود یعنی اصل خدا زیر سوال می رود. پس نقطه اجماع کجاست؟

آقای چاکری: موقع کمک کردن به یک فرد، فکر نمیکنی طرف مسلمان هست یا نه؟! یتیم هست یا نه؟! فقط به او کمک میکنی و این همان اجماع است! یعنی وجود مطلق خدا و لاغیر.

آقای شیرعلی: دید هر کسی از خدا متفاوت است ولی مهم این است خدا پرست باشی!

آقای کمالی: ما نباید هر گز از صفات به ذات برسیم. خدا مثل هچ چیزی نیست و این یک اصل است. صفات خدا زائد بر ذاتش نیست. آفرینندگی جز صفات خداست.

حاج آقا واحدی: ما مکلفیم بر اساس دستور و ارائه ی طریقی که شده است عمل کنیم نه بر اساس برداشت های خودمان. اگر اینطور نباشد که در روابط اجتماعی، سنگ روی سنگ بند نمی شود و همان سلیقه گری که مورد انتقاد ما از وهابیت و سلفیت هست در وجود خودمان هم ایجاد می شود. مهم این است که به ما گفته اند هرکس شهادتین را بگوید از نظر ما مسلمان است و با وی معامله ی افراد مسلمان می شود. حالا اینکه توحیدشان چگونه است و اعتقادشان بر چه مبنایی شکل می گیرد، بحثی است که در آخرت و توسط خداوند متعال مورد حکم و داوری قرار می گیرد.

حالا به بحث خود بر گردیم.. چرا خدا عادل است؟

اگر بخواهیم از جواب نقضی به آن برسیم، می گوییم عدل، خلاف ظلم است. دلیل ظلم چیست؟ ظلم یا ناشی از ضعف است یا نیاز یا عدم آگاهی یا حب و بغض و ...  حالا سوال اینجاست آیا این مسایل در مورد خوادند تصور می شود که بخواهد به طلم او بینجامد؟ آیا خداوند ضعیف است؟ نیازمند است؟ آگاهی ندارد؟ معاذ الله. خب وقتی که ریشه و انگیزه های انجام عملی در کسی وجود ندارد نمی تواند به آن مبادرت ورزد. و وقتی که ظلمی صورت نگیرد یعنی عدل دارد اجرا می شود.

 



نویسنده » هم اندیشان » ساعت 7:0 عصر روز شنبه 87 آبان 25