• وبلاگ : هم انديشان
  • يادداشت : جلسه 22 - جبر و اختيار
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    ما كه نميتونيم بيايم

    ممنونم كه متن جلسه ها رو ميذارين اينجا

    هميشه موفق باشين

    اللهم عجل لوليک الفرج
    نفرين خدا بر دل سياه شيطان که باعث نفاق و دورويي مي شود. و در اين ميان هميشه هستند افرادي که به دنبال حس شهوت شهرت طلبي خويش بوده و ماهيشان را از آب گل آلود مي گيرند .. همان آناني که غيبت و تهمت و افتراء و دروغ بستن و خوشگذراني، انگار هدف خلقتشان بوده است.

    ببخشيد مرا که سخت دلگير و ناراحتم و همه آنان را به صاحب اين وقت عزيز مي سپارم !!

    اللهم انت کشاف الکرب و البلوي، و اليک استعدي، فعندک العدوي، و انت رب الآخرة و الدنيا، فاغث يا غياث المستغيثين، عبيدک المبتي، و اره سيده، يا شديد القوي، و ازل عنه به الاسي و الجوي، و برد غليله، يا من علي العرش استوي، و من اليه الرجعه و امنتهي.

    اللهم و نحن عبيدک التائقون الي وليک المذکر بک، و بنبيک خلقته لنا عصمة و ملاذا، و اقمته لنا قواما و معاذا، و جعلته للمومنين منا اماما، فبلغه منا تحية و سلاما، و زدنا بذالک، يارب اکراما، واجعل مستقره لنا مستقرا و مقاما، و اتمم نعمتک بتقديمک اياه امامنا، حتي توردنا جنانک و مرافقه الشهداء من خلصائک ...

    اللهم و اقــــــــــم الحــــــــــــق و ادحــــــض به البــــــــاطل و ادل به اوليائک و اذلل به اعــــــدائک ...

    بارالها !

    قلبم آنقدر سياه شده که روي سخن گفتن با تو ندارم. از فرط گناه، چشمه اي نمي جوشد از چشمانم. دلم آنقدر سنگين گشته که ياراي دل کندن از معصيت را ندارد ...

    آه يگانه ام !

    ...

    زبانم قاصر است از گفتن حال دروني ام ..

    اما بايد بگويم که تو شاهد و آگاه بوده و هستي بر احوال همه بندگانت ..هميشه آناني که دل در گرو تو نهادند، آناني که تقوي پيشه نمودند و بر اوليائت تکيه کردند، آناني که چشم از گناه فرو بسته و زبان پشت عقل نهاده و سکوت اختيار کردند، جز به تو فکر نکردند، که تو بر احوالشان آگاه و عالمي و اين ابليس لعين است که در تکاپوي معصيت قدم برداشته و دل مي لرزاند. بذر نفاق مي افشاند و تخم کين ! و در انتها روسياهي به ذغال است که باقي خواهد ماند.

    اين حقير دل شکسته، چونان پرنده اي بي پناه، در جستجوي لانه رحمت تو پر مي کشد که تو پناه بي پناهاني. که تو ياور همه دل شکستگاني ... بند بند وجودم تو را مي جويد و تو را مي خواند. وجود پليد و ناپاک و معاصي خويش را که مي نگرم، جز به رحمت و مغفرت تو اميد ندارم. بيم آن دارم نکند بگذاري به حساب ناجوانمردي و عداوت ! جز غفلت، پرده ي ديگري حائل بين من و تو نيست و دريدن اين حجاب را از تو مي خواهم.

    بند بال گشوده ام و قصد پريدن کرده ام. بنده گنه کارت را درياب اي خداي مستغفران ! بال مي گشايم و پـــــــــــرواز مي کنــــــــــم ... هم پروازي ام را دعا خواهم نمود و او را در آسمان لايتناهي اش رها مي کنم ... باشد که شيطان نفس مرا نيز آسوده گذارد ...

    سلام

    ما كه سعادت حضور نداريم!

    يا علي