گزارش جلسه ی هماندیشی جوانان ـ شنبه 9/2/ 1388 فرهنگسرای دانشجو ـ اتاق آبی
بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدای جلسه استاد واحدی ضمن خوش آمد گوئی به اعضای جدید جلسه، مروری داشتند به مباحث مطرح شده در جلسه ی قبل؛ بدین شرح که اثرات شعاری و شعوری بسم الله الرحمن الرحیم را مرور کرده و تعریف جامعی از این آیه ارائه نمودند.
همچنین معنی لفظ الله نیز مجددا تشریح شد و دلایل استفاده از لفظ بسم الله و هم چنین دو صفت رحمانیت و رحیمیت خداوند بررسی گردید. در ادامه ی بحث، یکی از حضار به استناد بحثی از استاد جوادی آملی ،نتایج شروع کارها با نام خدا را در سه بخش و به شرح ذیل دسته بندی کردند:
1 - شروع کارها با نام خدا به آن کار وجههی الهی می بخشد .
2 - در بقای عمل تاثیر گذار است .
3 - ضمانتی است مبنی بر اینکه آن عمل صحیح بوده و به انحراف نمی رود .
سپس استاد واحدی با این سئوال، شرکت کنندگان در جلسه را دعوت به بحث نمودند:
آیا یک عمل حرام که با نام خدا آغاز می شود، می تواند بقا داشته باشد؟
آقای کمالی در جواب این پرسش معتقد بود که در این شرایط بایستی دو عمل را مستقل از هم در نظر گرفت. به این مفهوم که ذکر بسم الله ثواب خود را دارد و انجام عمل حرام نیز جزای خود را در بر خواهد داشت .
دوست دیگری از جمع شرکت کنندگان افزود که ،بسم الله به کارها معنا می دهد؛ بنابراین باعث ماندگاری اعمال می شود و به تعبیر شرکت کننده ی دیگری ،گفتن بسم الله اثر وضعی دارد و هیچ اشکالی ندارد که برای کار حرام هم بسم الله گفت.
استاد واحدی: می شود بسم الله گفت وکار شر انجام داد؛ ولی نهایتا آن بسم الله که نور است و آن عمل شر که ظلم است، هرگز با هم ارتباطی پیدا نمی کنند. زیرا کار خلاف و گناه، قطعا نمی تواند ختم به خیر شود و آغاز کارخلاف با نام خدا باعث بخشیده شدن گناه آن نمی شود. بنابراین نباید بسم الله را جدای از عمل فرض کرد که بسم الله به عمل ماهیت می بخشد و جزئی از عمل به حساب می آید؛ در این صورت بسم الله نمی تواند مبرر و توجیه گر مشروعیت کار گناه باشد. بنابراین بسم الله اگر به نیت کار غیر شرعی و برای کار غیرمشروع گفته شود، اصولا منعقد نمی شود. به عبارت دیگر بسم الله باعث ماندگاری عمل می شود اما از آنجا که کار گناه، به یقین جنبه ی ماندگاری ندارد هیچوقت بسم الله نمی تواند در آن موثر باشد و گفتنش با نگفتنش فرقی ندارد.
الحمد الله رب العالمین
معنای آیه ی فوق، بحث جلسه را وارد دور جدیدی نمود . ستایش (حمد) از آن خداوندی است که پروردگار جهانیان است. استاد واحدی بحث را با این سئوال آغاز کردند: چرا در اینجا لفظ عالمین بهکار رفته است و چرا رب العالم گفته نشده؟ با وجودی که کلمه ی عالم، خود یک مجموعه است و در اینجا اسم جمع، دوباره جمع بسته شده است!
آقای شیرعلی با استناد به تفسیر المیزان، بدین نحو پاسخ داد: کلمه ی عالم به نقل از امام صادق (ع ) مجموعه ی انسانها و تمامی موجودات زنده ی فعلی را در بر می گیرد؛ در حالیکه کلمه ی عالمین، در برگیرنده ی تمامی دوره ها است .
استاد واحدی: عالمین می تواند شامل عالم بشریت، عالم ستارگان، عالم فرشتگان، عالم جمادات و حتی عالم موجودات ناشناخته ی ما باشد. خداوند پروردگار همه ی این عالمها و عالم چیزهائی است که ممکن است انسانها هنوز به کشف و درک آنها نرسیده باشند.
آقای کمالی: جنس این حمد یا ستایشی که برای خداست چیست؟ اگر بنا باشد حمد ویژه ی خدا باشد باید جنس خاصی داشته باشد که این حمد و ستایش ما از غیر خدا معنای دیگری داشته باشد.
خانم پالیزبان: حمد و ستایش یعنی نوعی کرنش و تواضع که به دلیل عجز و ناتوانی انسان در برابر خدا به عنوان موجودی کامل و مطلق صورت می گیرد؛ بنابراین حمد صرفا به خدا تعلق دارد.
استاد واحدی: در حقیقت، تمام حمد برای خداوند است نه اینکه مخصوص خداوند باشد. الف ولامی که در الحمد به کار رفته است نشانه ی استغراق است؛ یعنی تمام حمد و ستایش ویژه خداوند است. بدین معنی که اگر شما در رفتار و تعامل های روزمره هم از دیگر حمد و ستایش و سپاس دارید این تمام آن حمد و سپاس نیست و بخشی از چیزی است که همه ی آن متعلق به خداوند است. روایتی از امام باقر علیه السلام هست که می فرماید: شما هرکسی را که ستایش کنید خداوند در آن ستایش داخل است.
الرحمن الرحیم
آیه ی سوم از سوره ی حمد است. استاد واحدی با تاکید بر اینکه این دو صفت خداوند برای بار دوم تکرار می گردد (یک بار در بسمالله الرحمن الرحیم و یک بار هم اینجا) اضافه نمودند: دلیل این تکرار، می تواند اشاره به این نکته باشد که اصل در رفتار خداوند با مخلوقاتش، رفتار بر مبنای رحمت است. یعنی خداوند همیشه بر اساس رحمت و مهربانی با مخلوقات خود رفتار می کند و این نشانه ی خداوندی اوست اما اگر یکی را عذاب می کند یا گاهی خشم می گیرد بر اساس رفتار بندگان و دلیل خاصی است که منشأش بنده است وگرنه خداوند جز از روی رحمت و مهربانی به بندگانش نمی نگرد.
پس این تکرار، این مطلب را به بشر می آموزد و بشر هم که حلیفه و جانشین خدا بر روی زمین است باید در رفتار با دیگران با رحمت رفتار کند و خصلت رحیمیت را در وجودش تقویت نماید. درست است که صفت های الهی که در بشر هم عینیت پیدا میکند هرگز نمی تواند به حد و اندازه ی صفات الهی باشد اما می تواند رنگی و سایه ای از آن صفات باشد. و مطمئنا همان رنگ و سایه هم از نبودش بهتر است. به خاطر همین است که رحمت را مطرح می کند و روی آن تاکید می کند.