در ابتدای جلسه پس از بحث اجمالی از عدل، رشته س سخن به دعا رفت و اینکه آیا دعا موافق عدل است یا مخالف عدل؟ در ضمن سوالاتی جالب پیرامون دعا مطرح شد که قرار شد بعد از بحث اولیه در باره ی عدل، این موضوع را نیز مورد گفتگو قرار بدهیم.
حاج آقا واحدی: اگر عدل را بفهمیم دعا را هم می فهمیم. الدعا یرد القضا یعنی دعا قضا را تغییر می دهد.اینها مباحثی است که باید در ذیل عدل بحث شود. اما در اصل خداوند به هر کسی اندازه ظرفیتش می دهد. معنای عدل همین است.
در جلسه پیش که مطالبش اینجا درج نشد گفتیم که معنای عدل این نیست که خدا به هرکس به اندازه حقوقش بدهد چرا که بنده که بر خدا و مخلوق که بر خالق حقی ندارد. معنای عدل را چنین گفتیم که به هرکس به اندازه ی استحقاقش برای رسیدن به کمال بدهد و هیچ موجودی را از میزان استحقاق و ظرفیتش محروم نکند و کم ندهد.
اما اینجا می خواهیم به این سوال که سوال همه ی بچه ها و همه مردم است بپردازیم که چرا تفاوت در موجودات هست که بخواهد ظرفیت هایشان متفاوت باشد که لازم باشد به یکی بیشتر و به یکی کمتر برسد؟ سوال دوم این است که این همه آفات و شرور برای چیست؟ چرا زلزله؟ چرا طوفان؟ چرا برق گرفتگی؟ چرا یک بچه باید ناقص به دنیا بیاید؟ چرا یکی باید در اول جوانی بمیرد و دیگری تا 90 سالگی عمر کند؟ چرا من باید سرطان بگیرم؟ و هزاران چرای دیگر...
جواب گوناگونی مخلوقات به توحید بر می گردد. وقتی می گوییم خدایی هست که صفتش این است که حکیم و عادل است. حکمتش ایجاب می کند که آفریده هایش خیر باشند و هستی بر اساس یک نظام حکیمانه آفریده شده باشد. نظام حکیمانه این نیست که الکی و بی انضباط باشد و باید بر اساس قواعدی وجود پیدا کند. عدلش هم ایجاب می کند که به هر مخلوقی به اندازه استحقاق و ظرفیت رسیدن به کمال عطا کند. اما باید جهان را در یک نگاه دید. اصل به هم پیوستگی جهان یکی از اصول فلسفی است که همیشه مد نظر فیلسوفان بوده است از ارسطو گرفته تا ابن سینا، از فلاسفه ی شرق گرفته تا غربی ها، همه و همه به این مطلب اشاره داشته و توجه کرده اند که نمی توان به پدیده های دنیا به صورت جزئی و تک تک نگاه کرد. دنیا تابع نظام علت و معلول هاست. دنیا در واقع، یک زنجیره ی به هم پیوسته است که در تحلیل آن نمی توان به یک حلقه جدا از زنجیره و بدون توجه به حلقه های دیگر و تاثیر و تأثر آن ها بر یکدیگر نگاه کرد. دنیا مثال یک تابلوی نقاشی است که مجموعه ی آن یک مفهوم یا یک اثر را پدید می آورد. مثل نظام حاکم بر اعداد یا حروف است. آیا در یک تابلوی نقاشی می توانی بگویی چرا نقاش اینجا از رنگ سیاه استفاده کرده؟ چرا این نقاش رعایت عدل را نکرده و از همه رنگها به طور یکسان استفاده نکرده است؟ آیا می توان گفت چرا «الف» راست است و «ج» کج؟ در این زنجیره، هر کسی باید نقش خودش را داشته باشد تا در کنار هم جذابیت داشته باشد. اگر همیشه خورشید در آسمان باشد زندگی دیگر تلالوئی ندارد!
در این مجموعه ما خیلی سطحی نگاه می کنیم. اطلاعات ما نسبت به جهان واقعاً ریز است! باران می آید سقف شما چکه می کند و شما ناراحت می شوید اما همسایه دارد از خدا تشکر می کند که باران باریده است.. این خلاف عدل نیست زیرا باران معلول یک اثر طبیعی است که اگر نبارد خلاف نظام حکیمانه ی هستی است و اگر ببارد و از سقف شما که مشکل دارد نفوذ نکند باز هم خلاف همان نظام است...
آنچه مسلم است این است که باید به هستی به شکل یک موجود یک پارچه نگاه کنیم.
بنابراین تفاوت ها خلاف عدل نیست و به عبارت دیگر تفاوت هست اما تبعیض نیست.
اما مسأله ی آفات و شرور.. خیلی ها معتقدند شر وجود ندارد. فقر عبارت از نبود ثروت است. بی سوادی نبود سواد. مرگ نبود زندگی و ...
در این زمینه هفته ی آینده بیشتر بحث می کنیم...