سفارش تبلیغ
صبا ویژن



هم اندیشان - هم اندیشان

   

گزارش جلسه‌ی هم‌اندیشی جوانان - شنبه 16/3/1388 - فرهنگسرای دانشجو - سرای کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ی این هفته ی هم اندیشان، به نوعی تحت الشعاع فضای داغ انتخاباتی کشور قرار گرفت؛ به طوری که حدود 50 دقیقه از وقت جلسه صرف بحث و گفتگو پیرامون این موضوع گردید.
در ادامه‌ی جلسه، استاد واحدی با بیان آیه‌ی دیگری از سوره‌ی حمد، دوستان حاضر در جلسه را به ادامه ی بحث دعوت نمود:

مالک یوم الدین: صاحب روز جزا

دین در لغت و نیز در زبان دینی به معانی مختلفی به کار می‌رود:
ـ به معنای دین و آئین، شریعت و روش: ان الدین عند الله الاسلام
(آل عمران/19)  
ـ به معنای عمل و اطاعت: لله الدین الخالص(زمر/3)
ـ به معنای جزا و پاداش عمل: یسئلون ایان یوم الدین
(ذاریات/12) ثم ما ادراک ما یوم الدین یوم لا تملک نفس لنفس شیئا والامر یومئذ لله (انفطار/18و 19)
در اینجا دین به معنای سوم یعنی جزا و پاداش است. بنابراین معنای این آیه، مالک روز جزا یا صاحب روز قیامت است. یعنی خداوند مالک روز قیامت و روز جزاست.

تفاوت مالکیت خداوند و مالکیت انسان در چیست؟
مالکیت انسان، یک مالکیت اعتباری است؛ به این معنا که این نوع مالکیت، قراردادی است. یعنی یک روز هست و یک روز نیست؛ بنابراین نمی‌تواد دائمی باشد. چون براساس توافق و قرارداد اجتماعی صورت می‌گیرد و هیچگونه ماهیت واقعی ندارد. در حالیکه مالکیت خداوند، مالکیت حقیقی است که این مالکیت نتیجه‌ی خالقیت و ربوبیت خداوند است نه نتیجه‌ی قرارداد و پذیرش مردم.

سوال: چرا با اینکه خداوند مالک تمام هستی و هردو جهان است و مالکیت او اختصاصی به روز جزا ندارد، چرا تنها به مالکیت روز جزا اشاره کرده است؟
جواب: چون بروز و ظهور مالکیت خداوند در قیامت بیشتر است. آن روز همه‌ی اعتبارهای مادی و پیوندهای مالکیتی دنیوی و قراردادهای بشری از بین می‌رود ودیگر کسی نسبت به چیزی مالکیت ندارد. یوم لا تملک نفس لنفس شیئا ولالمر یومئذ لله
(انفطار/ 18 و 19)
در نگاه دنیوی و ظاهر بینانه، مالکیت خداوند در این دنیا، خیلی روشن و مشخص نیست؛ دلیل آن را هم می توان در غفلت انسان ها جستجو کرد. در صورتیکه در روز جزا، فقط و فقط مالکیت خداوند است که به‌طور آشکاری روشن و واضح و غیر قابل انکار است. در این روز، هیچ نفسی برای نفس دیگری منفعتی ندارد و تمام امور هستی در اختیار و اراده‌ی پروردگار است. یوم لا ینفع مال و لا بنون
(شعراء/88)
بنابراین شاید به این دلیل باشد که خداوند مالکیت روز جزا را عنوان می‌کند و به نوعی آن را به رخ می‌کشد تا مردم را متوجه ضرورت کرنش و عبادت در مقابل خود کند. زیرا مالکیت مقدمه‌ی شکرگذاری مملوک و سیر به طرف خضوع و در نهایت عبادت وی از مالک خویش است.

 



نویسنده » هم اندیشان » ساعت 12:44 عصر روز شنبه 88 خرداد 23

گزارش جلسه ی هم‌اندیشی جوانان ـ‌ شنبه  9/2/ 1388 فرهنگسرای دانشجو ـ اتاق آبی

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدای جلسه استاد واحدی ضمن خوش آمد گوئی به اعضای جدید جلسه، مروری داشتند به مباحث مطرح شده در جلسه ی قبل؛ بدین شرح که اثرات شعاری و شعوری بسم الله الرحمن الرحیم را مرور کرده و تعریف جامعی از این آیه ارائه نمودند.
همچنین معنی لفظ الله نیز مجددا تشریح شد و دلایل استفاده از لفظ بسم الله و هم چنین دو صفت رحمانیت و رحیمیت خداوند بررسی گردید. در ادامه ی بحث، یکی از حضار به استناد بحثی از استاد جوادی آملی ،نتایج شروع کارها با نام خدا را در سه بخش و به شرح ذیل دسته بندی کردند:
1 - شروع کارها با نام خدا به آن کار وجهه‌ی الهی می بخشد .
2 - در بقای عمل تاثیر گذار است .
3 - ضمانتی است مبنی بر اینکه آن عمل صحیح بوده و به انحراف نمی رود .

سپس استاد واحدی با این سئوال، شرکت کنندگان در جلسه را دعوت به بحث نمودند:
آیا یک عمل حرام که با نام خدا آغاز می شود، می تواند بقا داشته باشد؟   ادامه ی مطلب...


نویسنده » هم اندیشان » ساعت 3:56 عصر روز جمعه 88 خرداد 15

گزارش جلسه ی شنبه 2 خرداد 1388

 مقدمه:
یک سال از برگزاری جلسات هم اندیشی جوانان می‌گذرد و به لطف خدا تا کنون جز دو جلسه تعطیلی نداشته است. در این مدت کتاب‌های «چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟ نوشته‌ی اسپنسر جانسون» ، «نشت نشا، نوشته‌ی رضا امیرخانی» و «روی ماه خداوند را ببوس، نوشته‌ی مصطفی مستور» مورد نقد قرار گرفت. چندین جلسه نیز به مباحثی نظیر «بررسی تاریخ و ریشه‏های وهابیت» و  «روش استنباط احکام دینی یا مکانیزم احتهاد»  پرداخته شد. جلسات دیگری نیز به مباحث آزاد و دغدغه‌های جوانان شرکت کننده اختصاص یافت و در نهایت یک دوره‌ی کامل کلام و عقاید اسلامی، در نزدیک  به سی جلسه بحث و بررسی شد.
اینک در دومین سال تشکیل این جلسات، با نظرهم اندیشان قرار شد تحت عنوان «قرآن و زندگی» آیات قرآن را از اول به بحث و بررسی بگذاریم و مسایل زندگی را در سایه‌ی وحی الهی پی‌گیری کنیم.

 سورهِ‌ی حمد
این سوره اولین سوره‏‏ی قرآن است که به «فاتحه الکتاب یعنی آغاز کتاب» یا «ام الکتاب» نامیده شده است. «ام» به معنای اساس و ریشه است و از این باب، سوره‌ی فاتحه به منزله‌ی اساس قرآن است. پیامبر فرمود: الحمد ام القرآن..
در روایتی هست که پیامبر به جابر فرمود: این سوره بهترین سوره قرآن و دوای هر دردی جز مرگ است.
در روایت دیگری هست که اگر این سوره را هفتاد بار بر مرده‌ای خواندید و دیدید که زنده شد تعجب نکنید.
سوره‌ی حمد تنها سوره‌ای است که بر هر مسلمانی واجب است در طول روز حداقل ده بار آن‌را قرائت کند. شاید دلیل این لزوم تکرار این باشد که سوره‌ی حمد محتوای عجیبی دارد و انسان باید همواره این محتوی را در نظر داشته باشد. انسان در همین چند آیه‌ی کوتاه، خدا را حمد و ستایش می‌کند و لذت مناجات با او را می‌چشد و ضمن اعتراف به مبدأ(خداشناسی) و معاد(قیامت باوری) از پروردگارش می‌خواهد کمکش کند تا رستگاری را به‌دست آورد.

 بسم الله الرحمن الرحیم
این آیه یکی از مهم‌ترین آیات قرآن است که هم خود قرآن با آن آغاز می‌شود و هم تمام سوره‌های قرآن به جز سوره‌ی توبه با آن شروع می‌شود. 114 بار در قرآن کریم آمده است و قطعاً تنها آیه‌ای است که اینقدر تکرار شده است.
حالا چرا باید همه کار را با نام خدا آغاز کنیم؟ معمولا در میان اقوام و ملت‌ها با تمام تفاوت‌های دینی و فرهنگی، رسم است که کارشان را با نام فردی بزرگ یا چیزی مقدس که بدان باور دارند آغاز می کنند. جوامع دینی که جای خود دارد حتی جوامع بی‌دین و لائیک نیز مثلا برای آغاز سخنرانی به نام کسی آغاز می کنند که برایشان ارزش دارد. مثلا کمونیست‌های خودمان که خدا را باور نداشتند اول سخنرانی یا نوشته‌هایشان می‌نوشتند: به‌نام خلق قهرمان ایران..

 بسم الله الرحمن الرحیم دو نوع اثر دارد:
1- اثر شعاری و نمادین: یعنی به عنوان یک نماد، پرچم، لوگو و علامت است که مبین مسلمان بودن هرکسی است که زیر این پرچم قرار بگیرد. بالاخره هر محصول با ارزشی یک لوگو(LOGO) دارد، هر کمپانی معتبری یک براند(BRAND) دارد، هر ملتی یک پرچمی دارد، هر فرهنگی یک نماد دارد و هر گروهی که با هم اشتراک مادی و معنوی دارند یک آرم یا نشانی دارند..  «بسم الله الرحمن الرحیم» هم نشان مسلمانان است و خط فاصل بین اسلام و کفر، مرز بین اسلام و شرک یا اسلام و غیر اسلام را روشن می‌کند.
2- اثر شعوری و معنوی: پیامبر اکرم فرمود: "هرکار مهمی که با نام خدا آغاز نشود، ناقص و ناپایدار است." این گفته نشان می‌دهد که تاثیر عمل و ماندگاری آن، بسته به ارتباطی است که با خدا دارد. به چند نمونه دقت کنید:  
- خداوند در اولین آیه‌ی وحی، به پیامبرش دستور می‌دهد که امر خطیر رسالت را با نام او آغاز کند. اقرأ بسم ربک الذی خلق..
- نوح، سوار شدن به کشتی و حرکت آن را با نام خدا آغاز می‌کند که بسم الله مجریها و مرسیها..
- سلیمان در نامه‌‌ی دعوت به خدا که برای بلقیس می‌نویسد با بسم الله آغاز می کند که انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم..
- تمام سوره‌های قرآن به غیر از سوره‌ی توبه با بسم الله شروع می‌شود. سوره‌ی توبه هم دلیلی دارد که چون بیان خشم و نارضایتی خداوند از مشرکین است با آیه‌ای که نماد مهربانی خداست آغاز نمی شود.. بعدا در این باره بیشتر صحبت می‌کنیم..
- اینکه به ما دستور داده شده که ذبیحه‌ها و قربانی‌هایی که با نام خداوند ذبح نشده‌اند را حرام بدانیم، نیز دلیلی آشکار بر همین مطلب است که ذکر بسم الله اثر معنوی و ملکوتی خودش را دارد. وگرنه به‌حسب ظاهر، گوشت گوسفندی که با نام خدا و توسط فردی مسلمان ذبح شده باشد با گوشت گوسفندی که بدون این شرایط ذبح شده باشد چه فرقی می‌کند؟ البته ما معتقدیم از نظر ملکوتی و آن‌ها که چشم واقع بین دارند و اسرار عالم را می‌بینند قطعا فرق دارد و تفاوت‌هایش را که چشمان ما نمی‌بیند می‌بینند. اما از نظر ظاهری و فلسفه‌ی حکمی هم اسراری دارد که یکی از آن‌ها این است که حتی خوراک طبیعی و ضروری بشر هم باید جهت دار باشد و او را در راستای تقویت دینش کمک کند. کسی که گوشت گوسفند بدون بسم الله را نمی‌خورد حتما مال حرام نمی‌خورد و غصب نمی‌کند و دزدی نمی‌کند و...  

 بنابراین بسم الله الرحمن الرحیم:
- نشانگر رنگ و بوی خدایی و جهت گیری توحیدی ما در همه‌ی کارهایمان است.
- موجب بقاء و دوام کارها و رمز بیمه شدن آن‌هاست.
- رمز عشق به خدا و توکل به اوست.
- رمز خروج از مرز تکبر و اظهار فروتنی و نیاز به درگاه اوست.
- اولین گام در راه بندگی خداوند و رمز عدم فراموشی اوست.
- بیان انگیزه و هدف است؛ یعنی خداوند هدف ماست نه مردم و دیگر قدرت‌ها.

 الله
الله جامع‌ترین نام خداست که تمام صفات خداوند را که در مباحث توحید بدان اشاره داشتیم در برمی‌گیرد. هرچند در مباحث توحید اشاره کردیم که ذات خدا با تمام صفاتش یکی است و نمی‌توان بین آن‌ها تفکیکی قایل شد اما به هرحال هریک از صفات خدا مبین نوعی از توانایی‌ها و افعال اوست. مثلا رازق، عالم، قادر، سمیع، بصیر، منان، حنان و... در دعای جوشن کبیر هزار اسم برای خداوند ذکر شده است.

 چرا می‌گوییم بسم الله و نمی‌گوییم بسم الخالق؟ یا بسم الرازق؟
شما اگر بگویید خدای قادر، جنبه‌ی قدرت را بیشتر مد نظر قرار داده‌اید و همینطور است اگر بگویید سمیع و ... اما الله جامع تمام این صفات است هم صفات جلال و هم صفات جمال و همینطور صفات ثبوتیه‌ او را.. و البته تمام صفات سلبیه را نیز از او دور دانسته‌اید.. در این باره به تفصیل در مباحث توحید گفتگو کرده‌ایم.
بنابراین اگر بگوییم بسم الرازق یا خالق یا سمیع، اشکالی ندارد اما خیلی‌ها می‌توانند سمیع باشند، رازق باشند، و حتی خالق(ولو محدود) باشند؛ درست است که هیچ‌کدام از این وی‍ژگی‌ها را مثل خداوند ندارند اما چیزی از آن را بالاخره می‌توانند داشته باشند. اما وقتی می‌گویید بسم الله یعنی دارید خدایی را صدا می‌زنید که همه‌ی این ویژگی‌ها را با هم و در حد و اندازه‌ی اعلای آن داراست.

 الرحمن الرحیم
این دو واژه از نظر لغوی چندان تفاوت روشن و آشکاری با هم ندارند و هر دو نشان از رحمت و عطوفت الهی دارند. اما از نظر کاربردی و نوع استفاده‌ی قرآنی می‌توان گفت که استفاده از رحمان برای بیان رحمت عام خداوند است که شامل همه چیز می‌شود حتی دشمن، کافر، بدکار و فاسق و .. اما رحیم تنها به رحمت الهی اشاره دارد که شامل دوستان خدا و نیکوکاران و مومنان می‌شود. یعنی رحمانیت پروردگار است که اجازه می‌دهد کافران نیز از نعمت‌های او در دنیا بهره ببرند و بر اساس عدالت نتیجه‌ی کارهای خوبی که می‌کنند ببرند.
در روایتی هست که موسی به خدا عرض کرد: با اینکه فرعون وظیفه‌ی بندگی را رها کرده و سر از طاعت تو باز زده است باز هم به او روزی می‌دهی و غرق نعمتش کرده‌ای و باز هم به او روزی می‌دهی؟ راه روزی‌اش را قطع کن تا اینقدر بندگانت را از راه به‌در نکند. خداوند فرمود:‌اگر فرعون وظیفه‌ی بندگی را رها کرده، من که نمی‌توانم وظیفه‌ی خدایی را ترک گویم.

 چرا در بسم الله فقط روی این دو صفت الهی تکیه شده است؟
اساس کار خداوند در ارتباط با مخلوقاتش بر رحمت است. خشم و غضب خدا دلیلی دارد که خود مخلوق موجبات آن را فراهم می‌کند در حالی که رحمت همیشه جاری و ساری است و بدون اینکه بنده حتی بداند دارد به صورت مدام از آن استفاده می‌کند و بهره ی کافی می‌گیرد.
در قرآن می فرماید: و رحمتی وسعت کل شی؛ یعنی رحمت من شامل همه چیز شده است.
در دعا می‌خوانیم: یا من سبقت رحمته غضبه؛ یعنی ای کسی که رحمتش بر خشمش سبقت گرفته است.
این دست نمونه‌ها که کم هم نیستند نشان می‌دهند که رحمت الهی پایه‌ی اولیه‌ی نگاه و ارتباط خداوند با همه‌ی مخلوقاتش هست. بنابراین جا دارد که بنده‌ی او در پرچم و نشان بندگی‌اش از همین ویژگی استفاده کند و بر لطف و رحمت خدا تکیه داشته باشد تا همیشه شامل حالش بماند.

هفته‌ی آینده ادامه‌ی این آیات یعنی الحمدلله رب العالمین به بعد را مورد گفتگو و هم‌اندیشی قرار می‌دهیم.. انشاءالله  



نویسنده » هم اندیشان » ساعت 12:54 عصر روز پنج شنبه 88 خرداد 7

حاج آقا واحدی: یک سوال استسی هست که در بحث عدل مطرح می شود و آن این است: جایگاه اعمال نیک غیر مسلمانان نزد خدا چیست؟ آیا آنها هم به ثواب می رسند یا نه؟ آیا خدا در قبال اعمال خوبشان به آنان پاداش می دهد؟
اگر بگوییم کافر یا غیر مسلمان کارهای خوبش کلا نادیده گرفته می شود، این با عدل الهی منافات دارد. یعنی می توان این سوال را مطرح کرد که پس فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره چه می شود؟ عدل خدا چه می شود که نزد او کار خوب با کار بد تفاوت دارد و نباید به هردو به یک شکل نگاه کند؟
اما اگر بگوییم کارهای خوب، خوب هستند حتی اگر خدا برای آنها حکمی نازل نمی کرد و کار خوب در دستگاه خداوند بی مزد نمی ماند، بنابراین کافر هم اگر کار خوب بکند ثواب دارد و پاداش می گیرد، آن وقت سوال این است که پس نقش دین چه می شود؟ چه فرقی می کند که من مسلمان باشم یا نباشم؟ اگر من مسلمان نباشم و کارهای نیک انجام بدهم و ثواب ببرم چه فرقی با مسلمان ها دارم و مسلمان ها چه امتیازی بر من دارند؟ یعنی اگر اینطور است چه ضرورتی داشت که خداوند دین معرفی کند و پیامبر بفرستد؟

آقای شیرعلی: کاربرد دین چیست؟ آیا فقط در حد همان چارچوبهاست؟ این چارچوبها را بشر نمیتواند کامل بفهمد!

خانم الله وردی: درست است دین اسلام کاملترین دین است اما با توجه به هر کار خوبی خدا پاداش میدهد چون همه پیامبرها را خدا قرار داده برای هدایت و تمام پیروانشان هم جز هدایت شدگانند.

آقای شیرعلی: دین ها تا قبل از اسلام در یک محدوده زمانی معتبر بود. ‌هر پیامبری از پیشینیان خودش میتواند شفاعت کند اما وقتی پیامبر دیگری می آید، این محدودیت زمانی اجرا می شود. بنابراین در زمان پیامبر جدید پیروان پیامبر گذشته دیگر حجتی ندارند که بتوانیم بگوییم بر حق هستند.

آقای چاکری: کار خوب،خوب است. قطعاً‌عدل الهی اینها را به یک میزان میسنجد.

آقای محسن: اگر یک آدم ملحد که اعتقاد به هیچ چیز ندارد خدا کارهای نیکش را نبیند و محاسبه نکند خلاف عدل است. اما اینکه بعضی مسلمانها کار نیک را به خاطر پاداش انجام دهند هم یک جوری درست نیست.

خانم الله وردی: ما نمیتوانیم میزان خدا را به صورت کامل بشناسیم. شاید یک آدم بدکار در لحظات آخر عمر خود پشیمان شود و به بهشت برود! ‌ما نمیدانیم خدا چگونه برخورد میکند! مثل حر که در لحظات آخر به لشکر امام حسین (ع) پیوست.

آقای شیرعلی: مثال شما قابل قبول نیست. حر آدم پاک و ساده ای بود و لحظه ی آخر هم به ذاتش برگشت. اگر کسی عمدا و از روی اگاهی گناه کند تا آخر عمر، می تواند برگردد؟ وقتی عملی رخ میدهد کاربرد آن و تاثیر آن را خارج از دین و غیر دین باید دید. شاید به کسی که داخل دین بوده ظرفیتهای رشد بیشتری داشته باشد و چون استفاده نکرده مورد سوال قرار گیرد. اینها در پاداش تاثیر میگذارد.

آقا محسن: آدم دیندار به خاظر اطلاعش از عذاب و عقاب خدا شاید بعضی کارهای بد را انجام ندهد و اعمال نیک را انجام دهد. اما اگر همان ملحد با خلوص کاری را انجام دهد، ارزشش بیشتر است.خلوص در هر کاری باشد ارزشش زیاد است.

حاج آقا: عمل خوب، خوب است. چرا ارزش کار خوب ملحد بیشتر است؟ خیلی ها می گویند اصلا ارزش ندارد مگر اینکه مسلمان باشد؛ ما هنوز تکلیفمان با اینها روشن نشده شما از آنطرف بام پایین نیفتید..

آقا محسن: اگر کسی تمام تلاشش را بکند خدا قطعاً ‌عملش را قبول میکند.

حاج آقا: ما به دنبال تعیین تکلیف برای خدا نیستیم.نه می توانیم نه دنبالش هستیم.. میگویند یکی از اعراب فوت کرد،‌ پیامبر بر جنازه اش نماز خواند. زنش گفت: گوارایت باد این مرگ که بهشت بر تو واجب شد.
پیامبر فرمود: ‌ من که پیغمبر خدا هستم نمی دانم سرنوشت آن دنیایم چیست؛ آنوقت تو چطور به این نتیجه رسیدی که جایگاهش بهشت است؟ 

آقای کمالی: خدا میگوید: ای انسان تو را آفریدم که مرا عبادت کنی وگرنه تو هم مثل بقیه حیوانات به زندگی خود ادامه بده! هرچقدر بیشتر به سمت حقیقت برویم بیشتر به سمت تکامل میرویم. و این تکامل به سمت معبود همان بهشت است. انسانی که بدون انگیزه الهی عملی را انجام دهد یا عملش از روی غریزه است یا روانی است! اگر به انگیزه حقیقت در حال حرکت کردن هستیم مطمئناً‌به نتیجه میرسیم.

حاج آقا: ما وقتی میگوییم تسلیم بودن یعنی طرف کافر نباشد. مسلمان یعنی کسی که در برابر حقیقت تسلیم است. اگر کسی تسلیم باشد در برابر حقیقت، حتی اگر به دین اسلام نرسیده باشد کسی نمیتواند بگوید به بهشت نمیرود. ما 2 نوع کفر داریم. یکی کفر همراه با عناد یکی کفر به دلیل عدم دستیابی به حقیقت. این جاهل قاصر است.اما یکی هم جاهل مقصر است. در قران هم داریم تا آیه را به گوش تو نرسانیم عذاب نمیدهیم. ‌و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا
اما در اعمال خیر شرط قبولی ایمان است. ما یک حسن فاعلی داریم و یک حسن فعلی. کار نیک حسن فعلی است اما بعد از آن باید دید انگیزه ی انجام ان چه بوده است؟ این میشود حسن فاعلی. خدا گفته من را عبادت کنید؛ ‌یعنی بدانید که مقصدی متعالی دارید.. مقصدی که خداست.

آقا محسن: اگر بگویند خوبی کن تا خوبی ببینی و بر این اساس کاری را انجام بدهند چه؟

آقای شیرعلی: انسان روح دارد و تمام اعمال اعم از خوب و بد، روح را تحت تاثیر قرار میدهد. این اعمال که صورت میگیرد حی و زنده است . وقتی ادم سنگین است نمیتواند خیلی از اعمالش را انجام دهد. نماز را با لذت نمیخواند. اعمال همان لحظه تاثیر میگذارد.اگر بخواهد یک انسان کاری را خوب انجام دهد و عقلی هم باشد فطری است. وقتی یکی به خودش نارنجک میبندد یک اشتیاق روحی است و اعمال خوبی که او را از پشت هل میدهند. هر عمل حسن و قبح ذاتی دارد. دروغ گفتن بد است و چون بد بوده خدا انرا تقبیح کرده است.این از لحاظ حسن فعلی. اما قوانین دینی میگوید باید حسن فاعلی هم داشته باشد.

حاج آقا: کافر اگر کار خوب انجام دهد در همین دنیا به پاداشش میرسد. اما "الاعمال بالنیات" عمل صالح را خدا بالا میبرد یعنی چه؟ یعنی فقط حسن فعلی کافی نیست باید حسن فاعلی هم داشته باشد.



نویسنده » هم اندیشان » ساعت 7:0 عصر روز شنبه 87 آذر 30

   1   2   3   4   5   >>   >